شعر زیبا

ساخت وبلاگ

 تا کی‌ دل‌ من‌ چشم‌ به‌ در داشته‌ باشد ؟

ای‌ کاش‌ کسی‌ از تو خبر داشته‌ باشد

آن‌ باد كه‌ آغشته‌ به‌ بوی‌ نفس‌ توست‌
از كوچه‌ ما كاش‌ گذر داشته‌ باشد

هر هفته سر خاک تو می آیم، اما
این خاک اگر قرص ِقمر داشته باشد

این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک ؟
از تو خبری چند مگر داشته باشد


خاکستری از آن همه آتش، دل این خاک
از سینه ی من سوخته تر داشته باشد


*

آن‌ روز كه‌ مي‌بستي‌ بار سفرت‌ را
گفتي‌ به‌ پدر هر كه‌ هنر داشته‌ باشد

بايد برود هرچه‌ شود گو بشو و باش‌
بگذار كه‌ اين‌ جاده‌ خطر داشته‌ باشد

گفتی : نتوان‌ ماند از اين‌ بيش ، یزیدی‌ است‌
هر كس‌ كه‌ در اين‌ معركه‌ سر داشته‌ باشد

بايد بپرد هر كه‌ در اين‌ پهنه‌ عقاب‌ است‌
حتی‌ نه‌ اگر بال‌ و نه‌ پر داشته‌ باشد

كوه‌ است‌ دل‌ مرد، ولی‌ كوه، نه‌ هر كوه‌
آن‌ كوه‌ كه‌ آتش‌ به‌ جگر داشته‌ باشد

كوهی‌ كه‌ بنوشد، بمكد، شيره ی‌ خورشيد
كوهی‌ كه‌ ستاره، كه‌ سحر داشته‌ باشد

آن‌ كوه‌ كه‌ نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه گهر داشته باشد

كوهی‌ كه‌ جوابت‌ بدهد هر چه‌ بگویی‌
كوهی‌ كه‌ در آن‌ نعره‌ اثر داشته‌ باشد

كوهی‌ كه‌ عبا باشدش‌ از شعشعه ی نور
عمامه‌ای‌ از ابر به‌ سر داشته‌ باشد

آن کوه که یاقوت ، که یاقوت شهادت
در دامنه، در کتف و کمر داشته باشد

اين‌ تاك‌ كه‌ با خون‌ شهيدان‌ شده‌ سيراب‌
تا چند در آغوش‌ تبر داشته‌ باشد

دردا اگر از خوشه ی اين‌ شاخه ی‌ سرشار
بيگانه‌ ثمر چيده‌ و بر داشته‌ باشد

باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد

عشق‌ است‌ بلای‌ من‌ و من‌ عاشق‌ عشقم‌
اين‌ نيست‌ بلایی‌ كه‌ سپر داشته‌ باشد

*

رفتی‌ و من‌ آن‌ روز نبودم، دل‌ من‌ هم‌
تا با تو سر ِسير و سفر داشته‌ باشد

رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر : کاش پسر داشته باشد

گفتی که پس از من چه پسر بود، چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد

باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد

*

اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد

*

برگرد ، سفر طول‌ كشيد ای‌ نفس‌ سبز
تا كی‌ دل‌ من‌ چشم‌ به‌ در داشته‌ باشد؟!


وبلاگ شخصی حامد.ح...
ما را در سایت وبلاگ شخصی حامد.ح دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 471 تاريخ : پنجشنبه 31 مرداد 1392 ساعت: 3:47