When she was just a girl
وقتی فقط یه دختر بچه بود
She expected the world
دنیا رو میخواست
But it flew away from her reach so
ولی این در تواناش نبود پس
She ran away in her sleep
توی خوابش فرار میکرد
And dreamed of
Para-para-paradise
و رویای بهشت رو میدید
Every time she closed her eyes
هر بار که چشمهاش رو میبست
When she was just a girl
وقتی فقط یه دختر بچه بود
She expected the world
دنیا رو میخواست
But it flew away from her reach
ولی این در تواناش نبود
And the bullets catch in her teeth
و گلولهها به دندونهاش اصابت میکرد
Life goes on, it gets so heavy
زندگی ادامه داره، سخت (سنگین) میشه
The wheel breaks the butterfly
چرخ، پروانه رو خورد میکنه
Every tear a waterfall
اشک ها آبشار میشن
In the night the stormy night she’ll close her eyes
تو اون شب، اون شب طوفانی، چشمهاش رو میبنده
In the night the stormy night away she’d fly
تو اون شب، اون شب طوفانی، به دورها پرواز میکنه
And dreams of
Para-para-paradise
و خواب بهشت رو میبینه
She’d dream of
Para-para-paradise
اون خواب بهشت رو میبینه
And so lying undeeath those stormy skies
و در حالی که زیر آسمونهای طوفانی دراز کشیده
She’d say, «oh, ohohohoh I know the sun must set to rise»
میگه: اوه، اوه من میدونم که خورشید باید طلوع کنه
This could be
Para-para-paradise
این میتونست خود بهشت باشه
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 405
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 414
خوشا به من که دست تو پرواز هدیه می کند...
خوشا به تو که عاشقت صد بار گریه می کند...
وبلاگ شخصی حامد.ح...برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 376
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 445
« منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن»
اگر مرا بر فراز تپه ای به دار آویزند
ای مادر
دانم که عشق کدام کس تا آن فراز مرا همراه خواهد بود
اگر در پهنه دریاهای ژرف غرقه شوم
ای مادر
دانم که اشک های کدام کس در آن ژرفنا به من خواهد رسید
اگر جسم و جان من به لعن و نفرین گرفتار آید
ای مادر
دانم که دعای کدام کس مرا رستگار خواهد کرد
رادیارد کیپلینگ
****************
عشق مادر به فرزند خویش مَثَل اعلای عشق آسمانی در زمین است. عشقی است که در برابر همه عالم می ایستد و به هیچ خطا و گناه از معشوق که همان فرزند است باز نمی گردد. زیرا او سالها بی گناهی فرزند و لبخندهای معصومانه اش را دیده و به هیچ روی رضایت نمی دهد که او را به گناهی متهم کنند. عشق مادر در ادب پارسی موضوع اشعار بسیاری را از متقدمان و متأخران تشکیل می دهد که چون اغلب اشعار بلندی است در این جا به قطعه بسیار معروف ایرج میرزا بسنده کردیم:
گویند مرا چو زاد مادر
پستان به دهان گرفتن آموخت
شب ها بر گاهوارۀ من
بیدار نشست وخفتن آموخت
دستم بگرفت و پابه پا برد
تا شیوۀ راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم
الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من
بر غنچۀ گل شکفتن آموخت
پس هستی من زهستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست
"حسین الهی قمشه ای"
بر گرفته از کتاب « کیمیا - 5»
وبلاگ شخصی حامد.ح...
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 428
یه پیکان قراضه کنارِ اتوبان داره خواب می بینه،
یه پیکانِ بی چرخ که بازم تو رؤیاش پُر از سرنشینه...
غرورش شکسته، به جای چراغاش دو تا حُفره مونده،
کی می دونه اونُ زمونه چه جوری تا این جا کشونده؟
چه راهایی رفته، چه روزایی داشته، چه چیزایی دیده،
با ترمز گرفتن چه خطُ نشونا رو جاده کشیده.
عجب خاطراتی تو مغزِ فلزیش دارن رژه می رن،
نمی ذاره هرگز که این دلخوشی ها تو قلبش بمیرن:
چه روزا تنش رُ با گُل ها پوشوندن برای عروسی.
یه شب ها تنِ اون تو جاده شده یه اتاقِ خصوصی...
چه قدر بچه ها رُ رسونده دبستان زیرِ برفُ بارون،
تو چه کوچه هایی سرک می کشیده به فرمانِ فرمون.
چه قدر رو به رو رُ می دیده مبادا یه گربه تلف شه.
چه قدر غصه داشته که تو پمپِ بنزین گرفتارِ صف شه.
واسه هم مدل هاش چه بوقای کشدار که تو سینه داشته.
از این پاسبونا وُ برگِ جریمه چه قدر کینه داشته...
حریصِ یه جاده س از این جا تا رؤیا ، بدونِ توقف!
نه از شب می ترسه، نه از شیبِ دره، نه حتا تصادف...
یه پیکان قراضه س ولی توی رؤیاش هنوزم جوونه.
خیالش می تونه بازم توی جاده یه کله برونه.
خیالش هنوزم موتور مونده باقی تو صندوقِ سینه.
یه پیکان قراضه کنارِ اتوبان داره خواب می بینه...
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 440
تا کی دل من چشم به در داشته باشد ؟
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد كه آغشته به بوی نفس توست
از كوچه ما كاش گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم، اما
این خاک اگر قرص ِقمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک ؟
از تو خبری چند مگر داشته باشد
*
آن روز كه ميبستي بار سفرت را
گفتي به پدر هر كه هنر داشته باشد
بايد برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار كه اين جاده خطر داشته باشد
گفتی : نتوان ماند از اين بيش ، یزیدی است
هر كس كه در اين معركه سر داشته باشد
بايد بپرد هر كه در اين پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
كوه است دل مرد، ولی كوه، نه هر كوه
آن كوه كه آتش به جگر داشته باشد
كوهی كه بنوشد، بمكد، شيره ی خورشيد
كوهی كه ستاره، كه سحر داشته باشد
آن كوه كه نایاب ترین معدن دُر اوست
آن کوه که در سینه گهر داشته باشد
كوهی كه جوابت بدهد هر چه بگویی
كوهی كه در آن نعره اثر داشته باشد
كوهی كه عبا باشدش از شعشعه ی نور
عمامهای از ابر به سر داشته باشد
آن کوه که یاقوت ، که یاقوت شهادت
در دامنه، در کتف و کمر داشته باشد
اين تاك كه با خون شهيدان شده سيراب
تا چند در آغوش تبر داشته باشد
دردا اگر از خوشه ی اين شاخه ی سرشار
بيگانه ثمر چيده و بر داشته باشد
باید بروم هر چه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
اين نيست بلایی كه سپر داشته باشد
*
رفتی و من آن روز نبودم، دل من هم
تا با تو سر ِسير و سفر داشته باشد
رفتی و زنت منتظر نو قدمی بود
گفتی به پدر : کاش پسر داشته باشد
گفتی که پس از من چه پسر بود، چه دختر
باید که به خورشید نظر داشته باشد
باید که خودش باشد : آزاده و آزاد
نه زور و نه تزویر و نه زر داشته باشد
*
اینک پسری از تو یتیم است در اینجا
در حسرت یک شب که پدر داشته باشد
*
برگرد ، سفر طول كشيد ای نفس سبز
تا كی دل من چشم به در داشته باشد؟!
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 467
شنيدهام سخنی خوش که پير کنعان گفت
فراق يار نه آن میکند که بتوان گفت
حديث هول قيامت که گفت واعظ شهر
کنايتيست که از روزگار هجران گفت
نشان يار سفرکرده از که پرسم باز
که هر چه گفت بريد صبا پريشان گفت
فغان که آن مه نامهربان مهرگسل
به ترک صحبت ياران خود چه آسان گفت
من و مقام رضا بعد از اين و شکر رقيب
که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت
غم کهن به می سالخورده دفع کنيد
که تخم خوشدلی اين است پير دهقان گفت
گره به باد مزن گر چه بر مراد رود
که اين سخن به مثل باد با سليمان گفت
به مهلتی که سپهرت دهد ز راه مرو
تو را که گفت که اين زال ترک دستان گفت
مزن ز چون و چرا دم که بنده مقبل
قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت
که گفت حافظ از انديشه تو آمد باز
من اين نگفتهام آن کس که گفت بهتان گفت
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 422
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 431
برچسب : نویسنده : حامد.ح hamedhaseli بازدید : 434